Ad

انگلیسیفرانسویاسپانیایی

ویرایشگر آنلاین رایگان | DOC > | XLS > | PPT >


فاویکون OffiDocs

هوراس اس، آگوست 1981

دانلود رایگان Horace s، آگوست 1981 عکس یا تصویر رایگان برای ویرایش با ویرایشگر تصویر آنلاین GIMP

Ad


برچسب ها

تصویر رایگان Horace s، آگوست 1981 را برای ویرایشگر آنلاین GIMP دانلود یا ویرایش کنید. این تصویری است که برای سایر ویرایشگرهای گرافیکی یا عکس در OffiDocs مانند Inkscape online و OpenOffice Draw آنلاین یا LibreOffice آنلاین توسط OffiDocs معتبر است.

من و هوراس روی میز ناهارخوری در شیلا. من یک بار دیگر تی شرت SRF خود را می پوشم. پیراهن خوبی بود، و یوگاناندا واقعاً مرد شگفت انگیزی بود، جدای از مامبو جامبو. :)

من معتقدم که کتاب آشپزی Moosewood روی میز است. دستور پخت کالزون مولی کاتزن واقعاً مورد علاقه من است و تا به امروز به درست کردن آن ادامه می دهم. متشکرم که مرا به Moosewood روشن کردید، Vic.

من معتقدم ساعتی که هوراس می پوشد مارک تورو است. من آن را دارم و جزو مواردی است که به الی می رسد.

یادم رفته بود دستبند برنجی و مسی می پوشیدم.

بر اساس جایی که خورشید مستقیماً می‌تابد/نحوه ریزش سایه‌ها، حدس می‌زنم به تازگی شام خورده‌ایم، بیشتر شبیه ماهی به عنوان پروتئین. حدس می‌زنم شیلا تا این لحظه این اضافات را روی خانه‌اش گذاشته است.

تا زمانی که این عکس گرفته شده بود، من برای اولین بار ریش خود را تراشیده بودم. (نه سبیل.) فکر می کنم حدود سال 1976 بود. من برنامه ریزی کرده بودم که آن را به مدت 6 هفته نگه دارم، اما فقط 3 هفته آن را انجام دادم. کار پیچیده ای برای انجام (مخصوصاً با توجه به معنای اصلی پیچیده)، فقط به طور خاص متمدن نیست. دقیقاً چگونه متمدن است؟ آنچه که من به طور مشخص به یاد دارم به دو دسته تقسیم می شود. اول باد و آفتاب روی صورتم وحیانی بود! من تقریباً در یک دهه، اگر نه کمی بیشتر، چنین احساسی را نداشتم. فکر می کنم هنوز یادم می آید چه حسی داشت. HA! دوم، اقدام مردم (یا فقدان آن) بود. ما در لاکی ماد زندگی می‌کردیم که من درگیر آن عمل پیچیده‌ای شدم، که هفت مایلی خارج از دهکده کوچک ما قرار دارد که در یک شهرستان بدون چراغ راهنمایی (تا امروز!) قرار دارد. یک فروشگاه عمومی کوچک در شهر وجود داشت و ما یک برگه در آنجا داشتیم. همه در فروشگاه (اصولاً صاحبان و برخی از نزدیکان آنها) ما را به خوبی می شناختند. اولین باری که بعد از خراش دادن صورتم چیزی خریدم، به سادگی گفتم: «آن را روی برگه من بگذار، کلارا،» دانستن اینکه شناسایی او با نام فقط به این معما می‌افزاید. یک نگاه متعجب در چهره او ظاهر شد. او به وضوح آن صدای دنگ را می‌شناخت، اما چهره، چرا آن صدای آشنا از آن لیوان ناشناخته می‌آید. او یک جورهایی لکنت زد، "اوه، من متاسفم، اما تو دیگر کی هستی؟" من چنین احمقی هستم. اوه، می‌دانی، چند ثانیه بعد، پس از اینکه دوباره نگاه پرسش‌گر آشکارتر شد، رابین. او دوباره نگاه کرد و هر دو خندیدیم.

تصویر رایگان Horace s، آگوست 1981 با برنامه های وب OffiDocs یکپارچه شده است


تصاویر رایگان

از قالب های آفیس استفاده کنید

Ad